کاردستی دختر جونم
پیاده روی صبحگاهی بند دره
چی درست کنم که شما بخورین
مرتضی علی جونم خیلی بد غذایی میکنه خیلی مزه و قیافه غذا براش مهمه وقتی غذا نمیخوره خیلی ناراحت میشم عاشق نودلیت و پیتزا و ساندویچ هست غذاهای خونگی حتی ماکارونی رو با علاقه نمیخوره اینم ترفند مامان عصمت برای اینکه گوشت کوبیده ابگوشتشو خورد اونم باچه به به خاله فرشته گفت امیر و زهرای ما هم اینطوری بودن گوشت قرمز نمیخورن تو خورشت منم سریع براشون استیک و پیتزا میکنم همونا رو میخورن البته هیچ وقت با سوسیس و کالباس براشون پیتزا درست نمیکنم فقط با گوشت و مرغ و قارچ و سیب زمینی و فلفل دلمه ای اصلا عاشق کتلت و ناگت و استیک و غذاهای نونی هستن تا برنج و خورشت خصوصا مرتضی علی وای که وقتی غذاشو کامل میخوره من چقدر خیالم راحت میشه واقعا غذا خور...
دایی جون و خواهرزاده هاش
دایی امین از ماموریت برگشته بود و میترا و مرتضی خیلی خوشحال بودن رفتن جفتشون پیش دایی خوابیدن خونه مامان جون ...
مرتضی علی در حال رانندگی
نقاشی میترا
این نقاشی رو میترا طلا کشیده به گفته خودش مامان جون بابا جون همراه نوه هاشون هستن امیرمهدی مرتضی علی و احمدرضا البته محمدحسین داداش کوچولو که هنوز به دنیا نیومده رو هم کشیده اون ورم خودش و زهرا زری خاله و دختر کوچولوی دایی علی که انشالله میخواد دی ماه دنیا بیاد رو کشیده دایی علی الان آلمان زندگی میکنه و انشالله عید با عشق عمه بیان انشالله که به سلامتی دنیا بیاد ...
یه روز خوب و پخت تفتون آتیشی در باغ مامان جون
...
آشپزخونه میترا جونم
بماند به یادگاری اسباب بازی های گل پسرم
...